بانوی شاعر نیشابور، نوشین گنجی

بانو نوشین گنجی، فرزند اقبال گنجی، متولد 1319 در مشهد می باشد. او بیشتر عمرش را درنیشابور و مدتی را نیز در مشهد گذرانده است. نوشین گنجی از شانزده-هفده سالگی شعر می سروده اما به گفته ی خودش خصوصی بوده و برای دلش می سروده است. ایشان از شاگردان زنده یاد استاد حسین مسرور استاد ادبیات و شاعر توانا بوده است.

آن طور که خودش می گوید، همیشه حال را بر قال ترجیح داده و کنج عزلت و درویشی را بر همه چیز. همسرش اقبال افشار، یاری دهنده و مشوقش در تمام عمر بوده وهست. در سال های 47-48 با همکاری خانم صدیقه فاضل رضوی (متخلص به سحر) شب های شعری در منزل همشهریان داشتند که بعد از رفتن خانم سحر تا مدت ها ادامه داده اند. در آن سالها، شب شعرهایی که درتابستان و با دعوت از اساتید برپا می شده، بسیار عالی و با استقبال خوبی روبرو بوده است. یکی از اولین شعرای مشهوری که در این جلسات شرکت کرد، حسین آهی بود و زنده یاد دکتر قاسم غنی ملک الشعرای آستان قدس نیز حضوری پررنگ داشته است.

ایشان می گوید: «همیشه از دوستی و مجالست دکتر عباس خیرآبادی که در آن زمان به عنوان افسر وظیفه در دبیرستان های نیشابور تدریس می کرد کسب فیض کرده و بعدها «خانم کوچیک» را با ویرایش ایشان در نشر پاژ منتشر نمودم که مورد استقبال و تشویق خوانندگان واقع شد.» نقطه ی عطف زندگی هنری بانو نوشین گنجی را می توان آشنایی اش با زنده یاد یغما دانست. چرا که از نظر روحی ارتباط بسیار نزدیکی داشته و در سرودن شعر الهام بخش یکدیگر بوده اند. 

وی در آخرین سالهای عمر مشغول جمع آوری اشعارش برای چاپ وتهیه ی لوح فشرده ی اشعار محلی بود. بانو نوشین گنجی هم چنین خدمات اجتماعی زیادی نیز انجام داده است که به گفته ی خودش به رسم عبادت و به پاس عشق و سپاس از پروردگار بوده است. یکی از آخرین دستاوردهای ایشان، تلاش و پیگیری در راضی نمودن وراث باغ نشاط متعلق به پدربزرگشان سالار معتمد بوده که آن را به تملک اداره ی میراث فرهنگی شهر فیروزه در آورده است.
وی در سوم فروردین ماه 1393 دار فانی را وداع گفت و به بهار جاودانگی پیوست...

روحش قرین آرامش و عشق پروردگار.

بس که با جان وتنم آمیخته / کس نداند کیستم؟ او یا منم؟
گرد باد خسته ی صحرا منم / عاشق سرگشته ی رسوا منم
در بیابان جنون دیوانه وار / واله و شوریده و شیدا منم
درفضای بیکران این دیار / بی کس وبی هم زبان، تنها منم
ای که از غم ها جدا دانی مرا! / چشمه ی غم های این دنیا منم
عاشقی را با صبوری فرق هاست / مرغ عشقم از چه بی آوا منم
پای در میخانه ی چشمم گذار / لطف جام و نشئه ی مینا منم
بسکه با جان و تنم آمیختی / کس نداند کیستم؟ اویا منم؟
می زند تار دلم آهنگ درد / جسم دردآلود سر تا پا منم
نیستم مرداب آرام و خموش / موج سرکش، سینه ی دریا منم
ترس و طاعت در ضمیرم مرده است / رود طغیان کرده، بی پروا منم
 در دل شب خواب ها «نوشین» بود / مرغ شبگرد دل شب ها منم

زندگینامه عطار نیشابوری

Image result for ‫عطار نیشابوری‬‎

 

فريد الدين ابوحامد محمد فرزند ابوبکر ابراهيم عطار نيشابوري، از شاعران و عارفان نامي نيمه‌ي دوم سده‌ي ششم و نيمه‌ي اول سده‌ي هفتم هجري است. آن‌چه درباره‌ي زايش و رويش و مشرب و شعرهاي وي در زيست‌نامه‌ها آمده است از افسانه و خيال‌پردازي خالي نيست. به همين سبب تاريخ زايش و چه‌گونه‌گي مرگ و يا جان‌باختن و تعداد آثار مسلم وي، هم چنان در غباري از تيره‌گي و ترديد قرار دارد.بر پايه شواهد و اسناد موجود، وي در فاصله‌ي سال‌هاي 537 تا 540 هجري، در دَکَن، روستايي خوش آب و هوا، از توابع فرهنگْ شهر ِ نيشابور، پا به عرصه‌ي هستي نهاد. و در سال 617 هجري، به هنگام قتل و عام مردم نيشابور به دست مغولان، وي نيز جان باخت. عطار نيمي از عمر خود را، چون بسياري از تبار خويش، به پيشه‌ي عطاري- دارو فروشي- و طبابت گذراند، و چنان که خود مي‌گويد:
به داروخانه پانصد شخص بودند
که در هر روز نبض مي‌نمودم
نيمه‌ي دوم عمر خود را عطار وقف تأليف و سرودن اشعار عرفاني کرد. درباره‌ي چرايي و چه‌گونه‌گي دگرگوني دروني و رويکرد عطار به عالم عرفان، داستاني چند ساخته و پرداخته شده است. يکي از آن داستان‌ها بدين قرار است که: روزي فريدالدين عطار نيشابوري در مغازه‌ي خود مشغول کار بود . درويشي آمد و به وي سلام کرد . پس از چندي درويش از وي پرسيد که تو چگونه مي‌ميري، اي عطار؟
شيخ عطار پاسخ داد : همان گونه که تو مي‌ميري.
درويش گفت : من به اين صورت مي‌ميرم ٬ آن‌گاه کفش خود را زير سر خود گذارده و دراز مي کشد و يک الله مي گويد و مي‌ميرد . گويند همين رخ‌داد زمينه ساز دگرگوني عطار شد. عطار عارفي فرهيخته بوده است، نقل است که وي بيش از چهار صد اثر را خوانده و مورد بررسي قرار داده است.

 

ادامه نوشته

زندگینامه یغما

 

حيدر يغما يكي از شاعران معاصر نيشابوري است . وي در سال 1302 هجري شمسي در قريه صومعه از روستاهاي نيشابور به دنيا آمد .

الهام و ايمان اصلي در طرح مربع شكل بناي آرامگاه يغما ، از شغل شاعر ؛ يعني خشت مالي نشات گرفته است. اين بنا در فاصله ميان باغ خيام و باغ عطار ، در ميان قبرستان عمومي ، محل دفن شاعر ، ساخته شده است.

 

حيدر يغما، در سنين نوجواني به كار خشتمالي پرداخت و به سبب دايره‌ی علاقه به شعر و شاعري به حفظ كردن اشعار پرداخت. او پس از انجام خدمت وظيفه، به دهستان خود در حومه‌ی نيشابور باز مي‌گردد و همان‌جا به كار گل و خشت مالي مي‌پردازد.

 

وي در سي سالگي، از طريق رفتن به جلسات آموزش قرآن به سوادآموزي پرداخت و طي مدت شش ماه، قرآن را فراگرفت و در خلال همين مدت به فراگيري خواندن و نوشتن فارسي نيز كمر همت بست. در سال 1349 اشعار مذهبي خود را در كتابي موسوم به «اشك عاشورا» به چاپ رساند و در همان سال نيز مجموعه «رباعيات» خود را منتشر كرد.

 

ادامه نوشته