
«فريدون گرايلي» در اول فرورردين ماه سال 1321ش در نيشابور متولد شد. پدرش -علي اصغر گرايلي- از كودكي كمر همت به تربيتش بست. ذهن فریدون از همان اوان کودکی با مطالعه خوی گرفت و آبدیده شد. البته نقش محیط خانوادگی و بخصوص مادربزرگش (مادر پدری) را در الفت او با کتاب و مطالعه نمی توان نادیده گرفت. گرایلی در مقدمه ی کتاب «نیشابور و محاکمه ی حکیم عمر خیام» (ص13) اولین خاطره ی دروان کودکی اش را چنین تعریف می کند: «اولین خاطره ی زندگی من گرفتن سکه ی پنج دیناری از مادر بزرگم می باشد که در مقابل خواندن یک داستان از کتاب چهل طوطی گرفتم که آن روزها پول زیادی به حساب می آمد و با این سکه ها توانستم خوردنی های زیادی را از دکان عطاری حاجی ملکزاده خریداری کنم. آن روزها هنوز به مدرسه نمی رفتم و در مکتب خانه خواندن را یاد گرفته بودم و دومین خاطره ی زندگی من زمانی بود که شخصی دو کتاب هزار و یکشب و امیر ارسلان رومی را به مادربزرگم داد و گفت هر کتاب به یک بار خواندنش می ارزد». مادر بزرگ، به اشعار حافظ، فردوسی و سایر شعرا بسیار علاقمند بود و این اشتیاق را چه نیکو برای نوه اش به ميراث نهاد؛ مادر بزرگ، فریدون را ترغیب می کرد که حافظ بخواند، هر شعری که حفظ می شد، مادر بزرگ به او شکلاتی می داد و همواره مشوق او بود، کلاس دوم ابتدایی را که می گذراند گلستان سعدی را از بر کرده بود. همچنین او از همان اوان کودکی شيفته ي تاريخ بود، گاه و بيگاه از دانشوراني كه به خانه ي آنها مي آمدند، مشتاقانه از تاريخ گذشته ي نيشابور مي پرسيد و گفته هايشان را نقش خاطر مي نمود. و در چنین شرایطی وی از همان کودکی با شعر و مطالعه و تاریخ انس گرفت و با کتاب و مطالعه پیوند مداومش را آغازید.
از دانشسرای مقدماتی تا کتابی برای نیشابور
فريدون گرايلي، در سال هاي 1338 تا 1339 در دانشسراي مقدماتي درس مي خواند. اين دانشسرا كتابخانه اي كوچك با حدود 2000 جلد كتاب هاي ارزشمند منبع و مأخذ داشت. يكي از استادان وي در دانشسرا تاثير خاصي بر ادامه ي زندگي وي كه يكسره در تحقيق و پژوهش در پي نيشابور گذشت، ايفا نمود؛ مرحوم استاد محمدعلي سجادي از شاگردان ميرزا عبدالجواد اديب نيشابوري بود كه در آن زمان 65 سال سن داشت.
فريدون روزي از استاد مي پرسد: جناب استاد آيا كتابي هست كه درباره ي نيشابور جامع و كامل باشد. استاد مي گويد: خير. فريدون مي پرسد: چرا شما چنين كتابي را نمي نويسيد؟ استاد، بي درنگ مي گويد: چرا تو نمي نويسي؟ - در فريدون حالتي پديد مي آيد. «من كه آن زمان 17 يا 18 سال بيشتر نداشتم، حرفش مرا تكان داد و بسيار تحت تاثير قرار گرفتم و از همان زمان با مدد ذوق و علاقه ي خدادادي كه به تحقيق و مطالعه داشتم و با راهنمايي استاد محمدعلي سجادي تحقيق در مورد نيشابور را آغاز نمودم».