بی بی شطیطه پیرزنی بود که در سده دوم هجری در نیشابور می زیست و امام موسی کاظم ، از امامان شیعه هدیهای از او پذیرفت و امروزه برای او آرامگاهی در شهر نیشابور در خراسان به نام آرامگاه بی بی شطیطه وجود دارد . گور او در زیر سقف بقعه بی بی شطیطه در شمال غرب نیشابور قرار دارد . گفته شده از میان انبوه وجوه و کالای سنگین که به عنوان سهم امام به مدینه فرستاده شد تنها نقدینه یک درهمی و دست رشت چهار درهمی شطیطه نیشابوری مورد پذیرش امام قرار گرفت . درباره بی بی شطیطه ، مجلسی در جلی یازدهم بحار الانوار ، و شهر آشوب در مناقب ، و هاشمی بحرانی در مدینه المعاجز ، و قطب راوندی در خرایج این حدیث را نقل کرده اند که بی بی شطیطه مورد عنایت ویژه امام کاظم قرار گرفته بود . بعد از 25 شوال سال 148 ه .ق که امام ششم علیه السلام به شهادت می رسد ، جماعتی از شیعیان نیشابور جمع شدند و گفتند : مردمان دروغگو و مدعیان امامت زیاد شده اند . ما شب و روز منتظر فرَج می باشیم و چاره ی کار این است که طبق معمول سنوات گذشته شخصی امین را انتخاب کنیم که عازم مدینه شود و هفتاد ورق را که در هر ورق مساله شرعیه درج است به او بدهیم ، و این کار را کردند و نامه ها را به آن شخص دادند و گفتند این اوراق را به هم بسته ، مُهر کردیم ، هر گاه خدمت امام رسیدی به او تسلیم بنما و چون صبح شود اوراق را بگیر و اگر دیدی مُهر به حال خود باقی است چند ورق بگشا و اگر جواب مسائل را فرموده این اموال را تسلیم او بنما سی هزار دینار و پنجاه هزار درهم و دو هزار قطعه لباس که هر قطعه با دیگری در قیمت نزدیک هم بودند ، به او تسلیم کردند . در بین شیعیان نیشابور ، زن مومنه ای بود به نام بی بی شطیطه که یک درهم پول و پارچه ای کرباس که آن را به دست خود رشته و بافته بود و چهار درهم بیشتر ارزش نداشت به محمد بن علی نیشابوری که به احتمال قریب به یقین کنیه ی ابا جعفر داشته است ؛ داد و گفت در مال من از حق امام این مقدار تعلق گرفته و آن را به امام برسان . ابا جعفر گفت : بی بی من خجالت می کشم که این مقدار ناچیز را خدمت امام ببرم . شطیطه گفت : ( آن الله لا یستحیی عن الحق ) آنچه بر ذمه ی من می باشد همین است . می خواهم خدا را ملاقات کنم در حالی که از حق امام چیزی بر ذمه من نباشد ( انما انت رسول فاحمله الیه )